سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از خیر پرسیدند فرمود : ] خیر آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود ، بلکه خیر آن است که دانشت فراوان گردد و بردبارى‏ات بزرگمقدار ، و بر مردمان سرافرازى کنى به پرستش پروردگار . پس اگر کارى نیک کردى خدا را سپاس گویى و اگر گناه ورزیدى از او آمرزش جویى ، و در دنیا خیرى نبود جز دو کس را : یکى آن که گناهانى ورزید و به توبه آن گناهان را در رسید ، و دیگرى آن که در کارهاى نیکو شتابید . [نهج البلاغه]
خاطرات این روزهای من
درباره



خاطرات این روزهای من


مریم
روزی سپری شد به امیدی که شب اید شب امدودیدم به دلم تاب و تب امد ای دوست دعاکن من بیچاره مبادا درحسرت دیدارتو جانم به لب اید
آرشیو یادداشت‌ها

سلام دوستای خوبم چطورید ؟سال نوتون مبارک باشه البته میدونم خیلی دیر شده ولی بخداتو این چند وقت اصلا وقت اینکه بخوام اپ بزارمو نداشتم. در هر حال سال خوبی رو واستون ارزو میکنم. تو این چند وقتا در گیر مسائلی بودم که داره ایندمو رقم میزنه .تصمیم گیری واسم سخت شده. و نمیدونم تو این راهی که دارم قدم بر میدارم موفق میشم یانه ولی متوسل شدم به پناه خدا جونم انشالله خودش کمکم میکنه.

خوب یه داستان قشنگ و یه شعر دنباله دار نوشتم که اول قسمتی از شعرمو مینویسمو امیدوارم خوشتون بیاد.

اسم شعرم بهونه ی زندگی منه:

سلام بهونه ی قشنگ من برای زندگی

اره منم مریم تو یه عاشق همیشگی

دلم برات تنگ شده بود تنها بودم توی خونه

حال و هوام گرفته بود از بازی های زمونه

حال منو اگه بخوای رنگ گلهای کاغذی

یه زخم تنها و کبود با غصه و دلواپسی

دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار پنجره

ماه و ستاره توشبا یه سر به من نمیزنه

مهربونم نمیدونی بی تو چه دردی میکشم

بزار واست یه چیز بگم بدون تو من بی کسم

تو رفتی و منم شدم ستاره سربی شب

اون خیال سبز تو بود که توی ذهن من نشست

خوب دوستای گلم اینم یه شعر امیدوارم خوشتون بیاد

نمیدونم چرا ولی فکر میکنم تازه بزرگ شدم و باید اتفاقهایی که تو زندگیم میافتن رو دست کم نگیرم تو یه دوراهی مشکل افتادم و نمیدونم چکار باید بکنم.

 

دوستدارتون مریم.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مریم 90/1/22:: 8:51 عصر     |     () نظر